یسنایسنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

فرشته آسمونی من

سالگرد ازدواج مامان و بابا

عزیز دلم امروز دوازدهمین سالگرد ازدواج من و باباته.ازدواجی که بهترین ثمر رو برای ما داشت و اونم حضور گرم تو توی زندگی ماست.هر ثانیه از خدا شاکرم که دسته گلی مثل تو رو به ما ارزانی داشته وقتی با هستم گذر زمانو اصلا نمیفهمم تنها چیزی که میفهمم لذت از لحظات با تو بودنه لحظاتی که با برزگتر شدن تو امکان تجربه دوباره اش مهیا نمیشه پس تا جایی که میتونم از با تو بودن لذت میبرم نفس مامان... امشب به مناسبت سالگرد ازدواجمون از عصر رفتیم بیرون خرید کردیم و کیک و شمع ویه سری چیزای دیگه گرفتیم و به همراه عمو حامد و حسنا جون رفتیم خونه عمو احسان  اونجا تو هم حسابی با الینا کوچولو بازی کردی ...
29 آذر 1393

نقاشی صورت

من جدیدا به خاطر دانشگاه ماهی یکی دوبار میام تهران و این سری چون عمو مازیار کرمانشاه بود و میخواستم با اون برگردم تهران شما هم با خودم بردم .وقتی که بی تو میام همه فکر و ذکرم پیش تو میمونه هرچند که تو خیلی خیلی خونه عاطی جون بهت خوش میگذره و همش دعا میکنی که من برم تهران و تو بری اونجا. ولی هربار که با خودم میارمت تهران جبران همه تنها گذاشتناتو میکنم و همه کار می کنم تا حسابی بهت خوش بگذره. این دفعه هم پارک آب و آتش با دوستای مامان رفتیم سرزمین عجایب خونه دانیال و خونه رضا و رها ... توی سرزمین عحایب با پیشنهاد خودت صورتتو نقاشی کردیم هر چند که تا پارسال میترسیدی و ده بار تصمیم گرفتی اما زود پشیمان میشدی ...
6 آذر 1393
1